راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

خاطره نویسی با صفا

جناب ما

مشغول خاطره نویسی روبروی گنبد سبز نبوی

عکاس: همسر

خانوادگی

فرودگاه جده

وقتی از خستگی کفش هایمان را کندیم و روی مبل های سیمانی زرد رنگ فرودگاه چهار زانو نشستیم.

شبهه سنگ و قدرت الهی

چند هفته ای هست که همسر دارد درباره صفات خدا به دانشجویانش تدریس می کند. فردا درسشان می رسد به قدرت مطلق الهی و این اشکال معروف که آیا خدا می تواند سنگی بیافریند که خودش نتواند جابجایش کند؟!


با هم درباره جوابش مباحثه می کنیم. من از کتابی که تازه در این باره خوانده ام می گویم. همسر معتقد است که این کتاب اندیشه ای که در دانشگاه ها تدریس می شود پاسخگوی ذهن دانشجویان امروزی نیست. متن کتاب را می خواند و به نقدش می گذاریم.

می آیم اینترنت و چند مقاله در پاسخ به این شبهه می خوانم. جالب است که بیشتر مقالات کپی پیست هستند و روش استدلالشان مشابه است؛ روش ِ فرض گرفتن جواب و رسیدن به تناقض سوال!


یعنی مثلا در این اشکال اینها فرض گرفته اند که خدا قادر مطلق است. جواب این سوال هم هرچه باشد قدرت خدا را محدود می کند پس نتیجه می گیریم که سوالش اشکال دارد!

پاک یادشان رفته می خواستند جواب سوال را بدهند که ثابت کنند خدا قادر مطلق است. حالا از جواب خیلی زحمت کشیدند و رسیدند به خلاف فرض! یک جورهایی خلاف برهان خلف!

حالا درست است این شبهه یک جورهایی اشکال دارد؛ اما روش اثبات اشکالش که سر و ته نیست دیگر!

بعضی های دیگر هنر کردند و گفتند اصولا بعضی موضوعات، محال ذاتی هستند. مثلا آیا خدا می تواند کاری کند که دو ضربدر دو بشود پنج؟ نه نمی شود. چرا؟ چون متعلق قدرت خدا کاری است که امکان تحقق داشته باشد. بعدتر از همین جدول ضرب نتیجه می گیرند که آفرینش سنگ به این سنگینی هم محال ذاتی هست. چطورش را خودشان می دانند!


دیگر این سایتهای پاسخ به شبهات نمی گویند چطور انسان می تواند قایقی درست کند که خودش نتواند جابجایش کند و محال ذاتی هم نیست؛ بعد فقط همین مسئله خدا و سنگ محال ذاتی می شود؟


یعنی من واقعا ماندم بین این همه آدمی که مقالات را کپی پیست کردند یکی شان به ذهن مبارکشان خطور نکرده که این روش استدلال لنگ می زند؟

کلا در بیشتر کتب اعتقادی اولش ثابت می کنیم که واجب الوجود نامحدود کذا و کذایی به نام خدا وجود دارد بعد خود به خود این موجود واجب همه شبهات را در می نوردد!

آن وقت می گویند چرا جوانان امروز اعتقاداتشان سست است.


هیچ وقت نیامدیم شبهه را از دید پرسشگر و با همان پر و بالی که دارد مطرح کنیم. اینقدر سخیف و سبک جلوه شان می دهیم که حتما جواب ما قانع کننده تر به نظر برسد!

نه که بگویم فقط در شبهات روز و مسائل اجتماعی و سیاسی ضعیف کار شده ها. نه! حتی اصول اعتقاداتمان هم نیاز به بازبینی روش های استدلالی دارد.


حالا در مورد شبهه سنگ و خدا این مقالات( + و +  )را بخوانید بد نیست. نگذارید شبهه توی ذهنتان خیس بخورد. یک جواب با مزه  ی کوتاهش هم این است که «اگر خدا بتواند سنگی را بیافریند حتما می تواند آن را حرکت هم بدهد زیرا حرکت دادن سنگ از خلقت سنگ که مهمتر نیست وقتی که خلقت چنین سنگی ممکن باشد حرکت دادن هم به آسانی امکان پذیر است.»



درباره ی نیت

کلی برایمان آیه و حدیث می خوانند که هر کار شما باید نیت داشته باشد. قربة الی الله. نماز که می خوانید باید نیت کنید بعد تکبیر بگویید. فرصت نیت روزه ( واجب/مستحب) تا فلان وقت روز است. اگر صدقه دادی و نیتت برای رضای خدا نبود پولت را تلف کرده ای. یک جوری «نیت» را برایمان توضیح می دهند انگار تا حالا در عمرمان نیت نکرده ایم. انگار تا قبل ِ مسلمانی کارهایمان اصلا نیت نداشته. نیت می شود یک کلمه ی جدید می رود کنار کلماتی که از اسلام گرفته ایم مثل واجب و مستحب و حلال و حرام.


این همه عمر درس خواندیم یکی به زبانش نیامد که فرزندم نیت، اختراع اسلام نیست. تو همیشه نیت داشته ای؛ حالا فقط باید صافش کنی. باید جهتش بدهی. اگر نیت نمازت قربة الی الله نباشد می شود قربة الی نمره ی معلم، قربة الی تعریف مردم.

اگر معتقدی کارِ خانه وظیفه ی زن نیست؛ اگر حس می کنی آشپزی و رفت و روب دورِ باطل است ببین کجای کارت می لنگد. 

اشکال کارت این است که وظیفه ی خودت نمی دانی بعد به چشم وظیفه ی تحمیل شده انجامش می دهی. نیتت را می بندی روی وظیفه؛ بعد به تناقض می رسی با خودت دعوایت می شود!


وقتی نیتت شد فقط برای خودِ خدا، دورِ پختن و خوردن و شستن معنا دار می شود. آن وقت جهتش دادی. نه که قبلا بی جهت بوده ها! به صراط مستقیمش کردی. بعد دیگر دلت نمی آید زحماتت و این نیت قشنگت را با ترشرویی و غرولند خراب کنی. بعدتر زندگی ات بهشت می شود.

حالا هر جای کارت که گیر کرد می فهمی مرجع ضمیرش «دل» است.

مراقب شماره شناسنامه تان باشید!

یکی از اقوام، امسال آزمون ورودی جامعه الزهرا شرکت کرده. از دیشب نتایج را روی سایت زده اند. من که شماره داوطلبی اش را ندارم. می ماند اطلاعات شخصی که فقط شماره شناسنامه اش سخت است. توی عکس هایم گشتم دیدم یک بار از کاغذی عکسی گرفتم که شماره شناسنامه ایشان هم داخلش افتاده بود. البته یکی دو شماره اش ناخوانا بود و ترجیح دادم به جای آزمون و خطا زنگ بزنم از خودش بپرسم که قبول شده یا نه!


یادم افتاد به چند سال پیش و کنکور کارشناسی سازمان سنجش. خیلی مشتاق ( بخوانید فضول!) بودم رتبه همکلاسی هایم را بدانم. کافی بود شماره شناسنامه شان را داشته باشم تا کارنامه کامل همه شان را از سایت دربیاورم. حالا من چکار کردم؟ سه تا آزمون جامع سنجش بود که تقریبا یک ماه قبل از کنکور برگزار می شد. توی این آزمون بچه های مدرسه مان یک جا امتحان داشتند و طبعا شماره صندلی ها هم پشت سر هم بود. من از شماره صندلی خودم شروع کردم به امتحان کردن. تقریبا 20 تا شماره بالا و پایینش را چک کردم؛ کارنامه کنکور آزمایشی همه بچه ها را دیدم و شماره شناسنامه شان را البته.


دیگر موقع اعلام رتبه های کنکور اصلی سنجش راحت بودم. اسم و فامیل و شماره شناسنامه همه را زدم و رتبه ها را در آوردم. بهترینشان ندا بود. دو سه تا از عمومی ها را صد زده بود. رتبه اش هم بدون سهیمه 300 شد. بعدها شنیدم معماری دانشگاه تهران خواند.