راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

خونه تکونی

مادر شوهرم - که می داند از امروز وقتم آزادتر شده- صبح زنگ زده و می گوید شروع کرده به خانه تکانی. به در می گوید که من ِ دیوار بشنوم. 


خب بخواهم با حوصله خانه تکانی کنم یک ماهی زمان می برد. مخصوصا که بنا دارم خودم را از کوه کاغذهای باطله و جزوه های دیگر به درد نخور خلاصی دهم و روبنای مدل زندگی ام را خلوت و ساده کنم.


با اینکه خیلی محتاطانه خرید می کنم و اصلا خوش ندارم وسیله ی بی استفاده بخرم ولی همیشه دور و برم پُر است از مایحتاج روز مبادا! حتی کیف دستی ام باید همیشه مجهز باشد به انواع خوردنی ها، خواندنی ها، دستکش و ساق دست، آینه، ناخن گیر، دستمال و یک جامدادی پر از مداد و خودکار و ... .


البته بگویم که تا حالا سیاست رفتاری من و مادرم شوهرم بر اصل «آسّه برو آسّه بیا» بوده. شکر خدا به مشکلی هم برنخوردیم تا اینجا. گذشت آن قدیم که می گفتند فقط دختر است که بعد از ازدواج از خانواده اش جدا می شود. هم دختر و پسر دیگر خانه ی پدری شان و با آن مدل زندگی راحت نیستند؛ هم طبقه ی مادر زن و مادرشوهر و غیره آنقدرها پذیرش سبک زندگی جوان های امروزی را ندارند.


بعضی وقت ها فقط «اَدای» کلمه ی «چشم» سخت است.حالا قرار است عروس خوبی باشم و الساعه شروع کنم به خانه تکانی!

نظرات 1 + ارسال نظر
سامی دخت شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:24 ب.ظ http://samidokht.blogfa.com

اولین سال خونه تکونی خیلی خوبه. باز دور ریختنی و مرتب کردنی زیاد نیست. فک کن چند سال که بگذره آدم میمونه با این کوه مایحتاج روز مبادا! که خیلیشم بی استفاده مونده چیکار کنه. جای شما خالی ما بعد یکی دوسال دیدیم یه بخشی از جهیزیه ای هم که مادر محترم دادن اضافه اس و ما استفاده نمیکنیم. چشم مادر مهربان رو دور دیدیم و زنگ زدیم اقای 137 اومد همه رو برد حالا بماند که چگونه از پس پاسخگویی بر اومدیم و اینا. اما خونه تکونی کلا پدیده قشنگیه. از هم اکنون خسته نباشید عرض میکنم

البته سال دوم خونه تکونیم هست؛ اما خب بازم به نسبت زندگی های ده بیست ساله خیلی خلوتیم.
شما هم کار بسیار شایسته ای کردید درباره جهیزیه بلااستفاده. اما خوش به حالتونم هست که آقای 137 دارید. کاش مام داشتیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد