راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

به افتخارم

مجردها برای قبولی کارشناسی ارشد مقدم هستند چون فرصت بیشتری دارند؛ ولی می خواستند/می خواهند به متأهلین سهیمه بدهند که مردم تشویق به ازدواج بشوند. ازدواج مانع ادامه تحصیل نیست چون متأهلین قرار است سهیمه داشته باشند. ادامه تحصیل برای متأهلین نباید اولویت زندگی شان باشند. مجردها ادامه تحصیل می دهند چون متأهل نیستند. متأهلین درس می خوانند که از مجردها کم نیاورند. مجردها ارشد می خوانند که ازدواج بهتری داشته باشند. متأهلین درسشان را ادامه می دهند و زندگی شان از هم می پاشد. مجردها اگر درس نخوانند پس چکار کنند؟ متأهل ها درس می خوانند که چکار کنند؟

مجردها... متأهل ها...


وارد جلسه که شدم دانه دانه با همه دست دادم. ده پانزده تا خانوم بودند. تحصیلکرده حوزه و دانشگاه. مجرد و متأهل. چادری و مانتویی. هر هفته دوشنبه ها جلسه داریم موسسه. پرسیدند دانشگاهت چه شد؟ مادر بهشان گفت: عطیه از درسش گذشت به خاطر زندگی. تعریف و تمجیدها بالا گرفت.

به زهرا که رسیدم همینطور که دستش را می فشردم گفتم: با اینکه خودم این تصمیم را گرفتم؛ اما فعلا که دپرسم!

صدیقه گفت: فکرشو نکن. مثه همون خانوم بود که می خواست وزیر بشه و قبول نکرد... اتفاقی نیفتاده که... پریدم وسط حرفش: «اون که سکته کرد!»

خندیدند.

 بعد همگی تصمیم گرفتند تشویقم کنند. 

به افتخار عطیه که اینقدر به زندگیش اهمیت میده یه کف مرتب!

مگر همین جا، همین ها، همین روز... وگرنه در  این هیاهویِ پیشرفتِ جامعه پسند کسی تشویقم نمی کند؛ حتی مدافعان کانون خانواده.

حتی تو...


نظرات 3 + ارسال نظر
مائده ایمانی دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:19 ب.ظ

من خیلی کاری به گرمی کانون خانواده ندارم و چرا پنهان کنم، خودم اگر بخواهم تصمیم بگیرم شاید خانواده و گرمی کانونش اولویتم نباشد. اما آفرین به شما به خاطر اینکه دانشگاه را بیش از چیزی که لیاقتش را دارد تحویل نمی گیرید. باید از بین ما نسلی برخیزند که این قدر دانشگاه زده و مدرک زده نباشند بلکه بچه های ما این استرسی رو که ما سر کنکور و مشتقاتش کشیدیم نکشن.
عالی بود

سمانه دوشنبه 11 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:47 ب.ظ

تصمیت قابل احترامه
یه چیزی که هست اگر ادامه تحصیل واقعا به اون دلیل هایی باشه که اول متن آوردی خیلی بده و بد به حال کشورمون

یک زن سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ

من خیلی از مطالب شما را می خوانم و باوجود اختلاف نظر های زیادی که با شما در بسیاری از مسایل دارم اما هیچ گاه به خودم اجازه ندادم برایتان کامنت بگذارم چون معتقدم هر کس به شیوه ای زندگی می کنه و مسلما راهش رو با فکر و شعور انتخاب کرده. اما درباره این مطلب باید بگم که به عنوان یک انسان، زن، و یک همسن و سال ازتون خواهش می کنم درستون رو ترک نکنید. من مطمینم شما می تونید درستون رو ادامه بدید و زندگیتون رو هم حفظ کنید. این دو به هیچ وجه نباید بتونند خللی در هم ایجاد کنند. می دونم که شاید خیلی ها تشویق و تمجید کنند این موضوع رو ولی ترک درس به معنی اهمیت به زندگی نیست و مسلما به جز شرایط خاصی موضوعی نیست که قابل تمجید بشه. به نظر من زندگی مشترک باید بتونه اینقدر به انشان آرامش و قدرت بده که هر فرد در زندگی شخصی خودش هم رشد کنه . ممکنه الان یک حالت دفاعی گرفتید و دارید همین جملات و خط ها رو هم با حس منفی میخونید ولی من فقط دلم نمیاد شما به عنوان زنی که صاحب فکر و اندیشه خاص خودتون هستید درستون رو ترک کنید تا زندگیتان حفظ شود چون یک زندگی سالم نباید امکان رشد فردی شما را مختل کند. من هم یک زن متاهلم و زندگی خانوادگیم رو دوست دارم و شما را درک می کنم. اما فکر نمی کنم اگر ما وقت کافی رو برای خانواده بگذاریم تحصیلات خللی در زندگی خانوادگی ایجاد کنه بلکه مطمینا همسران و مادران توانا تری خواهیم شد. باز هم می گم من قصد دخالت نداشتم و امیدوارم هرکاری که براتون بهتره انجام بدهید.

ممنونم از توصیه تون. مشکلم اینه که دانشگاهی که قبول شدم شهر دیگه ای هست.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد