راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

به مناسبت اول مهر

هیچ وقت نتوانستم با کتابِ جلد نشده درس بخوانم. فرقی نمی کرد چه جلدی باشد. پلاستیکی های متری که قدیم ها یک لا می پیچیدیم دور کتاب و تازگی دولا؛ جلدهای آماده که بعضی وقت ها سایز کتاب نبود و وصله و پینه می خواست، چسب پهن که باید با دقت در سه ردیف تنظیمش می کردیم یا طبق آخرین نسخه ای که خبر دارم جلدهای چسبی که تمام  کتاب را می پوشاند.

یکی دو بار هم پلاستیک های طرح دار انتخاب کردم. ازین ها که برای نقل و خنچه عروسی کاربرد دارد؛ اما استحکامش خوب نبود سه ماه نشده پاره می شد. کاغذ کادو هم که هیچ وقت دوست نداشتم. جلد ِ اصلی کتاب باید پیدا باشد.


حتی قرآن هایم را جلد می کنم. کتاب جلد نمی کنم که هر بلایی سرش بیاورم. اتفاقا خیلی با کتاب هایم مهربان هستم. مشکلم این است که نمی توانم کتابِ جلد نشده دست بگیرم. صدای کشیده شدن ناخن به جلد نوی کتاب...

این عادت تا کتاب های حوزه و دانشگاه هم با من ماند. تمام هفت ترمی که حوزه را حضوری خواندم کتاب هایم را که می خریدم می آوردم خانه و دور خودم پخش می کردم. قیچی و جلد و چسب هم می آوردم و شروع به کار می شدم. همیشه هم اهل خانه می خندیدند که نگاش کن! مثل کلاس اولی ها... 

بله. من هنوز مثل کلاس اولی ها از کتاب ِ نو ذوق می کنم. اول هر ترم برای خودم دفتر یا کلاسور و جامدادی و خودکار می خرم. یا جامدادی و کیف و دفتر ترم های قبل را سر و سامان می دهم. 

کتاب هایم را مرتب توی قفسه می چینم. کتاب های حوزه را سمت راست می چینم؛ چون راه راست است و کتاب های دانشگاه سمت چپ.

شب اول مهر کیفم را می پیچم، مانتو مقنعه ام را اتو می کنم و کفشم را واکس می زنم.

بعضی وقت ها توی دانشگاه پیش می آمد که تا اواسط یا اواخر ترم کتاب گیرم نیاید. وسوسه می شدم که دیگر دو هفته مانده به فاینال که ارزش جلد کردن ندارد؛ اما شب امتحان طاقتم طاق می شد و بساط چسب و قیچی می آوردم.

امروز اول مهر بود و من نه کتاب نویی خریده ام نه جامدادی نه دفتر. نه برنامه ی کلاسی ام را می دانم نه ثبت نامم قطعی شده؛ نه حتی مطمئنم که می توانم در کلاس ها شرکت کنم.

یادم باشد سوم مهر که روز اول مدرسه هاست کوچه را دید بزنم. تماشای دختر پسرهای مدرسه ای با کیف و کفش نو، لذت بخش است برایم. خیلی زشت است بهشان حسادت کنم؟

نظرات 1 + ارسال نظر
ستاره شنبه 2 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ

کتاب های حوزه را سمت راست می چینم؛ چون راه راست است و کتاب های دانشگاه سمت چپ.چون راه چپ است لابد؟!

نه. چون نمی شد وسط چید سمت چپ می چیدم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد