راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

کار ِ فرهنگی مردم

بحمدلله و المنه چند وقتی است که از عدم شرکت در هر برنامه و همایشی غصه ام نمی شود. خاصه برنامه های وبلاگی و اینترنتی!


حتی ازینکه نتوانستم در برگزاری فلان برنامه -که شاید مفید بوده الله اعلم- مشارکت کنم هم غم به دل راه نمی دهم.


آدم اگر بخواهد کاری کند باید خودش پیش قدم باشد. طرحش با خودش، آدمش با خودش، تا آخر هم پای کار باشد. شده دم در بایستد، تا کمر خم شود و خوش آمد بگوید.


خسته شدم از بس برای کار ِ- به اصطلاح- فرهنگی مردم چایی ریختم و پزش را کس دیگری آمد! انتقاداتش را ما شنیدیم و کس دیگری برای مصاحبه پشت میکروفن رفت. قلمش را ما زدیم و کس دیگری روی سِن تمجید شد.

خسته شدم از کارهایی که خسته ام می کرد.


رسیدم به اینکه این کارها برای ما فرهنگی است برای بقیه اقتصادی یا ارتقای جایگاه اجتماعی.

ما یعنی یک قشر مستعضف بچه مذهبی پاپتی که چار کلاس درس خواندیم و متاسفانه همه خلأهای فرهنگی جامعه را می دوزیم به کم کاری خودمان. بعد اینقدر پادویی می کنیم که خسته می شویم و می بُریم.


من البته نبُردیم. ترجیح می دهم به جای اینکه برای کار فرهنگی مردم چایی بریزم فعلا برای همسرم چایی بریزم و درس بخوانم.


* این نوشته کلی مخاطب خاص دارد!

نظرات 4 + ارسال نظر
آمنه شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ

پاراگراف هفتم ارزش تیپ شناسانه ی زیادی داره!

راستی! بد نیست لینک چند تا وبلاگ مشابه این وبلاگ رو بهش ضمیمه کنید تا کسانی که در حال وبگردی لینک به لینک شدن و به اینجا رسیدن بتونن وبگردیشون رو ادامه بدن

سید شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:47 ب.ظ

آخر این مطلب درباره آن چه فرمودید توضیحی داده شده است. این یک مشکل عمومی است و مختص شما نیست فقط. خیلی‌ها گرفتار همین کارهای پاره‌ای فرهنگی پاره‌ای اقتصادی و البت پاره‌ای هم سیاسی هستند.
http://movashah.com/o/budjet.htm
در این مطلب شرح داده شده که چگونه این سه انگیزه با هم تشکیل یک «پارادوکس ممکن» می‌دهد! آنان که کار می‌کنند پایین هرم قرار گرفته‌اند.

منصوره یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:26 ق.ظ

مشخه که اخلاص ندارید . اگر اخلاص داشته باشید مهم نیست به نام چه کسی انجام میشود کار

مشخصه که تجربه ندارید.

سیدمحمدرضا فخری دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ

سلام.
خیلی متاسف شدم اول صبحی با خواندن این نوشته
تا یادم هست، برای کار فرهنگی ، که عبارت دیگرش در عرف کاری ما میشود کار فی سبیل الله
صحبت من و ما و برای من و برای ما نبوده
پشت تریبون رفتن و تمجید شدن هم هدف حقیریست
و نگون بخت دارین است هر کس که به این سرانجام برای زحماتش بیندیشد
من اطمینان دارم نه زحمات قبلی شما به این هدف بوده و نه ازین پس به این بهانه از آن دست خواهید کشید
مطمئنم این نوشته را در حال ناراحتی یا دلخوری خاص نوشته اید و ان شا الله تجدید نظر خواهید کرد
بدانید که من ندیده ام قلم شما تابحال گزنده و دل آزار باشد
ولی این نوشته، دل خیلی ها را که خالصانه و بی ریا زحمت کشیده اند، خواهد شکست، (مضاف بر اینکه دین شرعی هم برگدنتان خواهد نهاد ) و خود میدانید که عاقبت دل شکستن چیست.
شخص من غرق در گناه و ریا و البته مدتهاست هم که فعالیتی آنچنانی نکرده ام و مدیر دفتر هم بیش از 9 ماه است نیستم و اینها را به خودم نمیگیرم (البته نمیتوانم بگویم ناراحت و دلخور نشدم) ولی احتمال بدهید حتی یکی از مخاطبان خاص شما، حداقل چند تا ازین کارها را خالصانه انجام داده باشد. آنوقت شما مجوز شرعی و اخلاقی خواهید داشت اینطور بصورت کلی همه دوستان را به تیغ ملامت و مذمت و تهمت(تهمت تلویحی کار فرصت طلبانه سودجویانه و سواستفاده از دیگران) بیازارید؟
سلام به حاج آقا برسانید
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد