- خودمو از پنجره پرت می کنم بیرونا
- ازینجا که فایده نداره! طوریت نمی شه
- نمی خوام که بمیرم. فقط یه زخم کوچیک
- اگه نمیری خودمو از پشت بوم پرت می کنما!
وقتی داشتم برای کنکور کارشناسی انتخاب رشته می کردم هفتاد هشتاد درصد مطمئن بودم که کارشناسی ارشد را می خواهم در رشته مطالعات زنان بخوانم. برای همین خیلی برایم تفاوتی نمی کرد که چه رشته ای برای کارشناسی بخوانم و ترجیح میدادم در حد لیسانس دنبال علاقه ام -کامپیوتر- بروم.
اما هر روز و هر سال که گذشت بیشتر و بیشتر ازین هدف فاصله گرفتم. گرچه از دوستان و آشنایان هنوز خیلی ها مشتاق رشته مطالعات زنان هستند و به عنوان یک وظیفه و در حمایت از نقش زن در اسلام حاضرند بروند همه جور منبع ترجمه شده با روح فمینیستی را بخوانند و امتحان بدهند؛ اما هیچ کدامشان را ندیده ام از بحث های کلاسی با اساتید حل شده در فرهنگ غربی و دانشجوهای دل به آرمان بسته چیزی عائدشان شود.
نه می توانند بی قید و بند اعتقاداتشان منابع درسی را مطالعه کنند و بعد از فهم کامل و دقیق، آن نظام فکری را به چالش بکشند؛ و نه با مبنای اسلامی، راهکار قابل اجرایی در جامعه سراغ دارند که در جواب شبهات بگویند.
حتی این نشست اندیشه های راهبردی با موضوع زن و خانواده راضی ام نکرد که خیال کنم در موضوع زنان قدم های بزرگی برداشته ایم. حتی با وجود دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، با وجود پذیرش طلاب خواهر سطح سه در رشته ی مطالعات اسلامی زنان و رشته مطالعات زنان در دانشگاه ادیان و مذاهب... هیچ کدام اینها به باورم نمی رساند که مغزهای متفکر برنامه ریز کشور "واقعا" تصمیم دارند ضد و نقیض های موضوعات زنان را حل کنند. بیشتر خیال می کنم فهمیده اند که اگر زنان قصد ناسازگاری داشته باشند -حالا با خانواده یا جامعه فرقی ندارد- می توانند حسابی بلوا به پا کنند. می خواهند تا جایی که می شود با وعده و وعید آرامشان کنند تا بعدا خدا چه قسمت کند!
من، که در حال حاضر فقط یک خانوم خانه دار ساده هستم نگاه می کنم به دو دو تا چارتای زندگی خودم و قول اسلامی که بهمان گفتند. البته برای من این حدیث هایی که مثلا زن خوب زنی است که مهریه اش کم باشد یا چمی دانم خوب شوهر داری کند و اینها علی الحساب جواب میدهد؛ اما باید یک بار نشست، از ریشه تمام حرف و حدیث ها را بررسی کرد و تضاد و تناقض را رفع و رجوع.
البته حساب رهبر را جدا می بینم. حکما اگر سطح مقالات ارائه شده در نشست اندیشه های راهبردی بالاتر بود، آقا هم ظرفیت پذیرش صحبت های جدید را در مخاطبان می دیدند و بعضی مسائل را روشن تر می کردند.
خلاصه اینکه با اینکه چندین سال موضوعات زنان دغدغه ی فکری ام بوده و درباره اش می نویسم و می خوانم و خواهم خواند؛ اما دیگر قصد ندارم رشته مطالعات زنان بخوانم! لطفا اصرار نفرمائید.
چون به عدد یک تویی ، من همه ی صفرها
آنچه که معنی دهد ، قامت دلجوی توست