تا بچه ها کوچک هستند مادر باید بیست و چهار ساعته دورش بگردد. همه اش آرزو می کند ای کاش مدرسه برود و صبح تا ظهرم مال خودم باشد.
مدرسه که رفت چند ساعتی از وقت مادر خالی می شود در عوض مراقبت درسی هم به مراقبتهای دیگر اضافه شده.
مادر آرزو می کند کاش فرزندم بزرگ شود و دانشگاه برود که لازم نباید اینقدر شور درسش را بزنم. دانشگاه که رفت و چشمش به جامعه بازتر و چار تا دختر یا پسر جوان افتاد مادر، قلبش تالاپ تالاپ می زند که نکند فرزندم از راه به در شود.
وقتی جوان به سن ازدواج می رسد همه می خواهند برایش آستینی بالا بزنند و مزدوجش کنند. مادر جوان، غمباد می گیرد که چه شود اگر پسر/ دخترم ازدواج کند و خیالم راحت شود.
بعد که جوان ازدواج کرد مشکلاتش یک نفره بود حالا دو نفره می شود! حالا باید به دو نفر سرویس داد، هوای دو نفر را داشت.
اوایل زندگی اصطکاکش بیشتر از سال های بعد است معمولا. چند سالی که بگذرد به زن و شوهر پیشنهاد می کنند بچه دار شوید تا مشکلاتتان کمتر شود.
بچه که می آید ابتدا موجی از امید و سپس باری از مسئولیت.
تا بچه ها کوچک هستند مادر باید بیست و چهار ساعته دورش بگردد...
سلام عطیه جان . امیدوارم خوب باشی دوست من . من از اون دسته خواننده های مثلا خاموشم که هم وبلاگ قبلیتون رو که به لقاء ا... پیوست می خوندم و هم این رو . منتها از فید گودر دنبال می کردم . و سبک نوشته هاتون رو حقیقتا دوست دارم . حالا بگذریم که گاهی مطالبتونو شیر می کنم و اون چند تا مطلب پیشین رو که دوستان شیر کرده بودن و کامنت هایی رو که گذاشته بودن جدا دوست نداشتم چون زیاده روی کرده بودن ! اما یه سوال چرا اون جا نمی شه براتون کامنت گذاشت ؟ اینم البته از تنبلی من هستش که نمیام مستقیم بخونم و از اونجا دنبال می کنم نوشته هاتون رو .
به هر حال آرزو می کنم شاد باشی و صبور و عاشق . ایدون باد .
سلام. خیلی وقتا اسمتون رو می بینم که لایک زدید. ممنونم از لطفتون مریم خانم. خب توی گوگل ریدر وقتی می شه نظر گذاشت که کسی شیر کرده باشه مطلب رو. فکر نمی کنم برای خود مطلب هم بشه اونجا نظر گذاشت. یا اگه خودتون شیر کردید می تونید پایینش نظر بدید. درست فهمیدم منظورتون رو؟