راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

کی این حرفا تموم میشه؟

بعضی وقت ها که همسر، دیرتر از همیشه برمی گردد خانه و من چند ساعتی تنها در خانه بودم از همان دم در شروع می کنم برایش به تعریف و توضیح. که امروز چکار کردم و کی زنگ زد و در اینترنت چه خواندم و نوشتم و اینها. یک ریز جمله می سازم و تحویل می دهم؛ چند دقیقه یک بار هم وسطش نفسی می کشم! همسر هم بی صدا گوش می دهد و با سر و دست و اوهوم گفتنی تایید می کند. 


بعد که کمی سبک می شوم می خواهم لطف کنم و میکروفن را دست همسر بدهم. 


- خب چه خبر؟ تو تعریف کن.

-هیچی! سلامتی. خبری نیست.


من را می گویی چشمم چهار تا می شود! می گویم من که از صبح خانه تنها بودم اینقدر حرف و تعریف دارم بعد تو چطور است که از صبح این همه آدم می بینی و حرف می زنی هیچ تعریفی نداری؟؟


بعد سعی می کنم به روش علمی مسئله را حل کنم. می گویم ببین عزیز من شاید تو امروز سهیمه دو هزار کلمه ات را مصرف کرده باشی می توانی چیزی نگویی؛ اما مال من هنوز سه هزار تایش مانده!

به هر حال باید به فکر سلامت روانی خودم هم باشم.

داشتم تعریف می کردم. کجا بودم؟ آها مامان صبح زنگ زد گفت که...


* قبلا جایی خوانده بودم که خانم ها متوسط روزانه 5 هزار کلمه صحبت می کنند و آقایان 2 هزار کلمه. درست یادم مانده؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد