راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

روز طلایی

چهارشنبه از نرم افزار متلب امتحان دارم. باز هم آخر ترم شد و من آرزو به دل ماندم که یک درس را برای خودم و خودش و نه به خاطر نمره خوانده باشم. به دلم ماند که برای دل خودم پروژه تعریف کنم و متعهد شوم تا آخر ترم تمامش کنم.


نرم افزار متلب را اضافه کنید به فهرست سی شارپ و تری دی مکس و فلش و اس کیو اِل و جاوا و هر برنامه و نرم افزاری که چنگی بهش زدم ولی به انجام نرساندم.


یک روز داشتم با ذوق و شوق برای برادرم از آرزوهایم می گفتم.  آرزو دارم روزی برسد که درس و مشق و کار نداشته باشم، فقط خانم خانه باشم، کتاب بخوانم، برنامه نویسی کنم و بافتنی ببافم.

مادر -با پنجاه و خرده ای سن- همینطور که داشت ظرف ها را جمع می کرد از آشپزخانه رو به من گفت:«ما یک عمر منتنظر همچین روزی بودیم و هیچ وقت نیامد!»


دوست دارم که به تجربه مادرم ایمان بیاورم؛ اما نمی توانم از آرزوی آن روز طلایی هم دست بکشم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد