راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

چرا گوشی نمی خرم؟

دو سال پیش چند ماه قبل ترش بود که این گوشی نقره ای رنگ کشویی را خریدم. شاید همان وقت کمی ظاهرش غلط انداز بوده؛ اما الان که دیگر دکمه داشتن گوشی بی کلاسی است کاملا مشخص است که این گوشی من از دور خارج شده. همان دو سال پیش کمی قبل تر، با مخلفات کارت حافظه و کیف حدود صد و ده هزار تومان برایم آب خورد. همان وقت صد تومان برای گوشی رقمی نبود. اما خب وقتی که داشتم در سایت های اینترنتی دنبال مدل گوشی می گشتم یک سری امکانات خاص مدنظرم بود و هیچ دلم نمی خواست پولی بابت امکاناتی که احساس نیاز بهشان نکردم بدهم. بله همیشه این قانون بوده که هرچی گوشی و کلا تکنولوژی پیشرفته تر باشد آدم تازه می فهمد که ای دل غافل چه نیازهای وافری داشته که تا حالا بی پاسخ مانده؛ اما شکرخدا مقاوتم برای عدم نیازتراشی بالاست.


هیچ برنامه ی خاصی روی گوشی فخیمه ی بنده قابل اجرا نیست! به همین سادگی. فقط بعضی وقت ها شده که دلم میخواست قرآن یا مفاتیح داشته باشم. آن هم دندم نرم... من که همیشه کوله باری از مایحتاج روزمبادا همراه دارم، بگذار کیفم به قرآن خدا هم متبرک شود. لذت دست گرفتن کتاب چیز دیگری است.


در عوض از همین امکانات نصفه و ناقصش نهایت استفاده را می برم. ضبط و پخش صدا، عکاسی با دوربین دو مگا پیکسلی، چک میل، ارسال و دریافت پیامک، زنگ زدن و زنگ خوردن... در واقع موبایل را برای همینها ساخته اند دیگر. هرکسی هم که بگوید از گوشی ات راضی هستی یا نه می گویم بله! شکرخدا هم زنگ می خورد هم پیامک فارسی تایپ می کند.


البته شاید بتوان این قناعتم به گوشی خارج از دور را به خاطر همراهی همیشگی ام با نت بوک هم دانست؛ اما کم نیستند کسانی که پی سی و لبتاب و نت بوک و تبلت هم ظرف اشتهایشان را به تکنولوژی پُر نمی کند.


چند هفته پیش همسرم یک گوشی نو خریده بود. تقریبا جزو آخرین مدلهای گوشی که می شود در حال حاضر در ایران داشت. از همان دو سال قبل که با هم آشنا شدیم گوشی اش لق می زد تا همین چند هفته پیش که دیگر حتی نمی شد با آن یک تماس ساده ی تلفنی گرفت. گرچه خودم بهش توصیه کردم بودم که عمر گوشی تا وقتی هست که زنگ میخورد؛ اما معتقد بودم چند ماهی بود دیگر عمرش سرآمده بود! بنده ی خدا دیگر وقتش بود بخرد.


در جمع خانواده نشسته بودیم و به مناسبت گوشی های نو دو سه تا از اهل فامیل بحث موبایل و خرید و اینها بالا گرفته بود. زنداداشم که میخواست برایم زبان خیر بگذارد به همسرم میگفت خب انشاالله کی برای عطیه خانوم گوشی می خرید؟ من را می گویی عین این نابلدهای تکنولوژی ندیده که می ترسند بلد نباشند با گوشی مدل بالاتر کار کنند می گفتم: نه ممنون! دست شما درد نکنه. فعلا نیازی ندارم. زنداداش سقلمه ای می زد که حالا لازم هم نداری دست خیرش را رد نکن! بگذار بخرد بعد ببین که چقدر استفاده دارد برایت. اما من کماکان مصر بودم که با همین گوشی راحت تر هستم. راستش گوشی جدید مراقبت دارد. با همین اخت شدم. هزارم که زمین بخورد و گوشه هایش لب پر شود، طفلی آخ نمی گوید! جان سخت است.


آخرش بنا به اصرار اطرافیان و نیت خیر زنداداش رضایت دادم که در صورت کفایت بودجه برایم یک تبلت بگیرند.  کمردرد گرفتم از بس این نت بوک را از کوه و کمر بالا بردم و در دشت و صحرا حمالی کردم!

آدم باید نیازهای واقعی اش را ببیند خب!

نظرات 8 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:19 ب.ظ

آخ آخ از شهوت تکنولوژی نگو که من بد گرفتارش ام. ولی در مورد گوشی همیشه ساده‌ و ضربه‌پذیر!ش رو انتخاب کرده‌م. الان هم از این گوشی‌های سی تومنی دارم که فقط زنگ می‌زنه و مسج می‌گیره. اما تبلت جدن چیز خوبیه. بخصوص برای مطالعات دیجیتال توی رختخواب D:
پیشنهاد من ipad ئه. قرآن و مفاتیح و انواع رساله رو هم می‌شه روش بریزی.

ستاره یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:21 ب.ظ

خوب شما آخوندی ها که درآمدتون خوبه بایدم تبلت بگیرید...
مثل ما نیستین که تازه ترم 4 ارشد مکانیک پولمون برسه بریم تازه لپ تاپ بخریم ...می دونی تو این دوره زمونه فقط خدای شما بزرگه ...

اگه از پول طلبگی همسرم تا حالا یه قرون بابت لبتاب و گوشی داده باشم! تبلت هم در خواب بینم البته ازین طریق تامین بشه.
خدا خدای همه هست. همیشه و برای همه بزرگه

آرمین دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ب.ظ

نه! تو کبر چرا؟ سرجاشون نیستن همسرتون! چرا؟ خیلی ساده! کاربری نداره کارشون. تموم دنیا رو کردن علیه ایران . جواب نمیده خانوم ٬شغل آقا. مسایل سیاسی دنیویه!! روحانیت معنوی. تشویقشون کنین با ما بهتر از این باشن. ما ها میتونستیم بهتر از این باشیم. زن نویسنده می بایست هدایت کننده خوبی هم باشه.

نجیبه محبی شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:45 ب.ظ http://haaghiighattt.blogfa.com/

من هم تا گوشی ام کار می کند معتقدم باید از آن استفاده کرد، از روزی که سیم کارتم را خریدم یعنی بیش از 5 سال پیش تا حالا این گوشی همراه من بوده و خیلی باهم رابطه خوبی داریم یکجورهایی فکر اینهک عوضش کنم را وقتی می کنم دلم برای حیوانکی می سوزد خلاصه که خیلی قابل درک بود متنتان:-)

حوراء شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

آقای شوهر باید یه کم صبر می کردن که روز ولادت حضرت علی (ع) شما براشون گوشی بخرید حالا با اسم ایشون تبلت بخرید ولی بعداْ برش دارید واسه خودتون
یه پیشنهادم به من بدید که چی بخرم شوهری من از تکنولوژی کم نداره آخه شوهری دکتر مهندس کامپیوتره. خونه ما دنیای امواج وایرلس و خطوط وایر و همه چیز اکسترنال و قلم و خودکارای نوری شده! دلم تنگ شده برا عصر حجر

حوراء شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:14 ب.ظ

خانم ستاره خانم منم ترم ۲ ارشد مهندسی کامپیوترم. یک ساله که یه لب تاپه توپ خریدم چون از سال آخر لیسانس رفتم سرکار و همزمان با درسم زحمت کشیدم کار کردم. شما هم زحمت بکشید کار کنید تا خداتون بزرگ بشه!

مصطفا شنبه 13 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:24 ب.ظ

شغل همسرتون شغل انبیاست
با انبیا هم همین رو می کردند که با روحانیت الان می کنن
صبور باشید که خدا جزای خیر این صبرتون رو میده
وعده خدا حقه خواهرم
به وعده خدا مومن باشید
که می دونم هستید

ستاره یکشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:35 ب.ظ

خانم حورا ، خااااانم شما وقتی شرایط منو نمی دونین نظر ندین لطفا،در ضمن طرف صحبت من شما نبودین،صد در صد مطمئنم این کامنتو واسه عطیه گذاشتم نه شما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد