راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

رسم دوستی

بعد ما یک نیمه شب سرد زمستانی، در پشت شیشه های باران زده، در سوئیتی گرم و کوچک، دستهایمان را روی دست هم گذاشتیم و با هم پیمان بستیم که تا آخرین نفس یار و یاور هم بمانیم. که همدیگر را تنها نگذاریم و مایه ی دلگرمی هم باشیم.

خواستیم که طرحی نو دراندازیم.



او بود و او و او و من!

حالا که درباره ی موضوع اخیر نوشته هاشان نظر خاصی ندارم لینک که می توانم بدهم!

کوثر نوشته: فرهنگ نورانی طلاق

سامی دخت: سایه روشن های طلاق

نماشون: نیمه پنهان طلاق


نظرات 2 + ارسال نظر
نماشون جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

دلم تنگ شد برای تو و او و او و ان شب!

خاطره ش باهامونه همیشه. خیلی خوب بود

سامی دخت جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:46 ب.ظ http://samidokht.blogfa.com

به به!
چقد خلاقانه بود این مطلبت!
اصلا فکر نمی کردم این مطلب در مورد اون شب باشه
یهو آخرشو دیدم جا خوردم.
خیلییی قشنگ بود خب.
دستت درد نکنه بانو!

وای خجالتمون ندید خواهر!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد