راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

واسونک

ما و اقوام وابسته معمولا توی عروسی هایمان بزن و برقص نداریم. «بزن» یعنی هرنوع ارکستر و موسیقی و دف و تنبک ( قابلمه و سطل پلاستیکی بلا مانع است!) «برقص» هم یعنی انواع رقص هایی که اسمشان را نمی دانم از زن و مرد و کودک گرفته تا عروس حتی.


این وضعیت برای خیلی ها باورناپذیر است. بارها شده که توی دانشگاه یا آرایشگاه صحبت مراسم عروسی پیش آمده و به راحتی می شد گیج شدن مستمعین را فهمید از مدل عروسی های ما. سوال اصلی شان هم این است:« اگه آهنگ و رقص ندارید پس چکار می کنید؟! »


خب ما علاوه بر اینکه تا لق شدن فک، حرف می زنیم و میوه و شیرینی می خوریم و مدل مو و لباس برای مراسم های بعدی انتخاب می کنیم، خودمان هم گرداندن مراسم را به عهده می گیریم. بعضا پیش آمده که مراسم ازدواج با مناسبتی مذهبی همزمان باشد و مداحی داشته باشیم؛ اما اغلب خودمان «واسونک» های شیرازی می خوانیم.


واسونک چیست؟

اشعاری از زبان افراد مختلف درباره ازدواج از زمان خواستگاری و نامزدی گرفته تا حنابندون و آرایشگاه و شب ازدواج و پاتختی و پاگشا و کذا. اصل اصلش واسونک باید بر وزن این شعر معروف باشد: جنگ جنگ ساز میاد و از بالوی شیراز میاد/ شازده دوماد غم مخور که نومزدت با ناز میاد.


اینها تعریف علمی نبود. شناختی بود که سینه به سینه از بزرگان به ما ارث رسیده. واسونک های شیرازی برای حفظ اصالت باید شُل و وارفته خوانده شوند! البته در ورژن های جدیدتر و با خوانندگی دختران امروزی می شود کمی ریتمش را تند کرد.


اولین بار حدود ده سال پیش بود که در عروسی یکی از اقوام با این پدیده آشنا شدیم. چندتا واسونک حفظ شدیم چند تایی هم نوشتیم تا به خاطر بسپاریم. کم کم شروع کردم به جمع آوری واسونک ها. مفتخرم توی فامیل من اولین کسی بودم که جزوه ی واسونک های شیرازی را تهیه و تدوین کرده بودم و هرکس عروسی در پیش داشت برایش ایمیل می کردم!


چندی پیش که مراسم ازدواج برادرم بود یک کتابچه پر از واسونک خریدیم و روزهای قبل از مراسم با دختران فامیل همخوانی می کردیم. خوبی واسونک خوانی این است که حضوری فعال می طلبد. مثل موسیقی و ارکستر نیست که منتظر شروعشان باشیم تا مراسم حال و هوایی پیدا کند. 


برای واسونک خواندن باید انگیزه بالایی داشت. باید حداقل یک گروه سه نفره باشید؛ قبل از مراسم شعرها را با هم هماهنگ کرده باشید و یکی دو نفر کِل بزنِ نفَس دار کنارتان باشد. اگر یک نفر هم به سینی یا میزی بکوبد گروهتان تکمیل است دیگر. بعضی واسونک ها انتقادی و تلخ است حتی. بعضی ها در اوج شادی و برخی نهایت تواضع برای خانواده مقابل.


ما توی شیراز به خانواده عروس می گوییم یارون عروس و به خانواده داماد هم یارون دوماد. اگر یارون دوماد هستید و شانس بیاورید یارون عروس هم گروه پایه ای برای واسونک خوانی داشته باشد خیلی خوشبخت هستید. چون حالا می توانید شعرهای جواب دادنی بخوانید.


مثلا شما می خوانید: نون و پنیر آوردیم، دخترونو بردیم

یارون عروس: نون و پنیر ارزونی تون، دختر نمی دیم بهتون

یارون دوماد: طشت طلا آوردیم، دخترتونو بردیم

یارون عروس: نون و پنیر، طشت طلا ارزونی تون، دختر نمی دیم بهتون

و خلاصه اینقدر خانواده عروس ناز می کنند که نگو! اما وقتی می گوییم آقا دومادو آوردیم دخترتونو بردیم دیگر پاسخی نمی ماند!


خیلی از واسونک ها به رسم و رسومات قدیم اشاره دارد. می شود سلیقه ای آپدیتشان کرد. مثلا اسب و درشکه را می کنیم بنز و تویوتا!


برای ازدواج برادرم هر دو خانواده، گروه واسونک خوانی شان تکمیل بود. ما یک کاغذ بزرگ دستمان بود و همه خم شده بودیم روی کاغذ تا هماهنگ بخوانیم. یارون عروس دو سه تا جزوه کپی کرده بودند. بعد سردسته شان که فاطمه بود مدیریت می کرد و مثلا می گفت بچه ها صفحه ی 2! 


واسونک خوانی به خاطر اشعار زیبا، حضوری فعال و آهنگی آرام و دلنشین همیشه برایمان مایه ی شادی و انرژی بوده. خیلی وقت ها مراسم تمام می شود و شعرهای ما نه!

البته می دانم هنوز خیلی ها برایشان سوال است که آیا ما توی مراسم هایمان روضه می گذاریم و با چادر مشکی می نشینیم؟!!


توی این لینک چند تا واسونک نوشته شده؛ اما اغلبِ اوزان و بعضی کلماتش اشتباه است. کلیاتش صحیح. محض آشنایی فقط

نظرات 13 + ارسال نظر
باشماق جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:33 ق.ظ http://bashmagh.blogsky.com

عروسی دختر عمه ام قبل از انقلاب یک روحانی را دعوت کرده بودند منبر رفت و راجع به ازدواج امام علی و حضرت فاطمه چند دقیقه صحبت کرد و خطبه عقد خواند شد و السلام
حالا صاحب چند نوه ریز و درشت اند
خوب این خوبه یا عروسی های الان که با خرجش می توان 10 تا عروسی راه انداخت تازه ده ماه هم زندگیشون دوام نمی آره

حتما بریز و بپاش های عروسی ضامن خوشبختی عروس و داماد نیست. اما خب فقط یه سخنرانی هم دیگه خیلی خشک نیست؟ نمی گم اسراف و اینا باشه ولی یه دستی کلی چیزی!

حمیده جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ http://navayeferagh.com/

ایول دختر خیییییلی باحال بود ... ما شیرازی نیستیم ولی خب رسم همینه :دی این جزوه واسونک هات رو باسه ما هم بفرست ما شعر کم میاریم تو عروسی هامون

دیگه از وقتی کتابش اومده جزوه هه ارزش نداره. کتاب فروشی های معتبر!

مریمی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:42 ب.ظ http://shazdehkoochooloo.persianblog.ir

سلام خانمی . وای چه قدر دوست داشتم . خیلی خوب بود . درسته منو یاد خاطره ی تلخی انداخت اما ... من 5 اسفند 89 عروسی کردم . قرار بود داداشم که فوق العاده حرفه ای هستش تو کار دف و همیشه کنسرت داره اونجا دف بزنه . بابای علی متاسفانه فقط مخالفت کرد ... و موزیک که هیچی ... فقط اون دف هم که قرار بود باشه نبود و از اول تا آخرش سوره ی انعام رو پخش کردن و فقط قرآن . تمام مهمونای ما هم گریه می کردن !!! البته با من ! مهمونای اونا هم که کلا با چادر و مقنعه و مانتوی مشکی نشسته بودن و هر چند وقت یه بار مامانش ضجه می زد یا فاطمه ی زهرا مگه چند ماه تونستی خوش بخت باشی !؟ که این دختر عوضی بخواد پسرمو دق بده !؟ شب بدی بود . درسته که وقتی رفتم خونه ی داماد حتی یه قرآن هم نگرفتن که از زیرش رد بشم و خودم با قرآن جیبی رفتم تو اما ... درسته که اونا خودشون منو انتخاب کرده بودن . ولی مشکلات زیاد بود و اما ماجرا بعد از اون افتاد که تمام مهمونای ما که رفتن اینا به فجیع ترین وضع ممکن مانتو و چادرشون رو در آوردن و با لباس های .... افتضاح زن و مرد با هم رقصیدن و من فقط نشستم تو اتاق و زار زدم ... و تا صبح در اتاق قفل بود و صبح رفتم خونه ی مامانم . چه قدر حرف زدم عطیه جان . ببخشید . این روزا خیلی دلتنگم آخه اما مطلبتو دوست داشتم خیلی . به خدا

سلام مریم جان... وای چه خاطره ی تلخی! اصلا نمی تونم بفهمم یه خونواده چطور می تونن اینقد متظاهر باشن و شب به این مهمی رو برای عروس خانم ناخوش کنن. البته خودمم تجربه کردم. میدونم که مراسم های عروسی اوج اختلافاتی که دو تا خونواده دارن رو پرده برداری می کنه. بعد که چند ماه گذشت و آب از آسیاب افتاد دختر و پسر هستن که می تونن خوش و خرم با هم زندگی کنن. ایشالا که خوشبخت باشی

مریمی جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://shazdehkoochooloo.persianblog.ir

راستی گل خانمی ... اگر اون روزا می دونستم اینا رو بلدی دعوتت می کردم که بیای برام واسونک بخونی . می شه الان تو دلت یه دونه واسونک برام بخونی ؟ یه ذره خوشحالم می کنه ... مرسی گل من . راستی یه وقت خدای ناکرده فکر نکنی من زبونم لال بشه با قرآن مشکلی نداشتم نه ! خودتم می دونی که منظورم این نبود منظورم این بود که هر سخن جای و هر نکته مکانی دارد . ما هم قرار نبود بزن و برقص داشته باشیم اما قرار هم نبود که با آدم های متظاهر وصلت کنیم . می دونی که انقدر خوبی که منظورمو کاملا فهمیدی ... ممنون بازم از مطلبت

می دونم عزیزم. خواهش می کنم. ممنون از نظرت

پَـخمُـــــــــــــــــــوله جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:02 ب.ظ http://khaterate-faranak.blogfa.com

ما هم از این کارها زیاد می کنیم اما کتاب نداشتم هیچ وقت.

اما اسمش شعرخوانی بود نه واسونک!

عروسی برادرهایم، به همین منوال گذاشت. به خودمان که خیلی خوش گذشت...

مهدی یار جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ب.ظ http://www.endtimeend.blogfa.com

به نام خدا

سلام

جالب بود رسم زیبایی هست اما نمیدونم میشه عمومیت داد یا نه
چون رسم روسوم شهر ها با هم مختلفند.
تو این تهران ما هم که خدا بیامرزه رسمها رو که همش شده آهنگ حرام و رقصیدن حرام

ولی فکر با مزه ای بود

شاید بشه یه گروه رو آورد و این مراسم رو اجرا کرد

سوده جمعه 11 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

ایمیل که نمیکنید، حداقل اسم و رسم کتابو بگید، ما هم خوش بگذرونیم توی عروسی

چشم. شیرازی هستید؟ اسم کتاب الان یادم نیست. بعدا میگم

قاسم شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://nig.blogfa.com

مستفیض گردیدیم..

لاله چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://nocomment.blogsky.com

المهم اینه که خوش میگذره اخرش دیگه ما هم داریم بهش میگیم شلوا! یعنی فکر میکنم اسمش اینه! البته برا ما دیکه قاطب باتبه. عروسی خودم که به رسم دبی زن و مرد جدا و فیلم و عکس ممنوع اهنگ بود دی چی بشت برده طقلک اقاهه قاطی کرد...اقا دوماد با اقایون هم که اومدن دیکه اهتگ سنتی و دستمال بازی ما هم که دیکه شال و کتمون رو بوشیدیم که کشف حجاب نشه

شورشگر جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:11 ب.ظ http://www.shureshgar.com

سلام. شاهد این شعرخوانی ها در مراسم های داخل منزلی بوده ام. اما آیا برای مراسم داخل تالار هم جواب می دهد؟

سلام. بلی

یک نفر طلبه چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:58 ق.ظ http://www.yeknafartalabe.blogfa.com

سلام
هوم. تاحالا ندیدم و نه شنیده بودم چ جالب یکی از جزوه ها برفستید خیلی لطف کردید و خانواده ایی رو از نگرانی در آوردید:دی
شوخی کردم ولی اون قسمت نون و پنیر آوردن رو شنیده بودم بقیه شو نه
کلا با مزه باید باشه
موفق باشید

قطع و وصل دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:48 ق.ظ http://ghatovasl.blogfa.com

من از خیلی خیلی وقت پیش به دو شهر ایران و مردمش خیلی علاقه داشتم،بدون هیچ آشنایی با این شهرا! یزد و شیراز!!! حتی قسمت نشده یک بار هم به شیراز بیام اما خیلی دوستش دارم!
ما واسونک نداریم اما تو عروسی هایی که خداروشکر توش گناه نیست برای شاد شدن مجلس با دخترها شعرهای مناسب می خونیم و گاهی شعر کم میاریم.ایمیلمو بدم میشه برام اون واسونکهایی که گفتی رو میل کنی ؟ شاید بشه تو تهران هم ازشون استفاده کرد!!!

قطع و وصل دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:51 ق.ظ http://ghatovasl.blogfa.com

glp_e@yahoo.com
البته اگه زحمتی نیست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد