راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

راه و ماه

زیر پوست زندگی متأهلی

شکسته ام... سکوت

خیر نبینید شماهایی که امر به معروف و نهی از منکر نکردید و بی خیال از کنار خط شکنی ها گذشتید و حالا کار ما را سخت کردید. حالا اینقدر همه به سکوت من و شما عادت کرده اند که تا لب باز کنی می گویند چرا داد می زنی؟ فوری ربطش می دهند به قبر و اینکه جای یک نفر بیشتر نیست! قبر نسیه را گرفته اند و حق همکلاسی و همسایگی و همشهری و ... را انداخته اند داخلش!


کار ما را به اینجا رسانده اید که باید کلی با خودم کلنجار بروم و از آرایش کمرنگ دوستم تعریف کنم تا دیگر آن آرایش صورتی زننده را تکرار نکند. 


به اینجا رسانده اید که وقتی لبخند می زنی و به خانم آرایشگر می گویی:« کاش می شد به حرمت ایام فاطمیه یه آهنگ ملایم تری بذارید» آهنگ خواننده زنی را بگذارد که عشوه می آید و از بی وفایی یار می نالد و تو باید لبخند تلخی بزنی و از توجه آرایشگر جان تشکر کنی!


دیروز رفتم شال بخرم، مرد فروشنده یک شال یک وجب در سه وجب گذاشته جلویم. می پرسم شال بزرگتر ندارید؟ به طعنه می گوید: چادر می خوای؟! خودم را به نشنیدن می زنم و می گویم: با عرض بیشتر ندارید؟

اگر نامحرم نبود... اگر نامحرم نبود...حیف ِمن که چند وقتی آن مغازه را برای خرید نشان کرده بودم.


من نمی خواهم فرزندانم از سکوتم شاکی باشند.

نظرات 1 + ارسال نظر
zahra جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:06 ب.ظ

درد از جای دیگه ست نه از سکوت من و ما، ای لعنت به هر کی ما رو به این روز انداخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد